سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تکرار یک سناریوی غمبار...

دوشنبه 86 فروردین 27 ساعت 5:23 عصر

سازمان محیط زیست کجایی؟
بله ؟در خیابان استاد نجات اللهی..
از قطع چند اصله درخت سبز چه خبر؟لویزان-سرخه حصار-میدان رسالت-در یک خیابان اصلی،کوچه فرعی،انتهای آن کوچه یک درخت با پلاک شهرداری قطع شده؟!چند عددماهی دچار مرگ مشکوک شده اندو عالم محیط زیست را به هم ریخته؟تازه چند تا از گربه های کوچه پایینی به علت نامعلومی مفقود شده اند؟!
.
.
.در مورد آلودگی صوتی خوب حرکت کرده ایدو معاونت مربوطه قوانین خوبی را تدوین کرده است .
بوق زدن  یک ماشین باعث رها شدن دستان یک دختروپسر جوان درخیابان ولی عصر شده است...رسیدگی بفرمایید!!!
صدای شیپور قطار باعث انحراف حرکت یکسری از متدینین شده است...
یک حرکت انقلابی در جهت به سخره کشیدن صدای باران ،رعدوبرق ،جیک جیک پرندگان هم بفرمایید، چون بشر امروز از صدای بوق ودادو بیداد انقدر هم ناراحت نیست چون خودش خواسته است و خود کرده را تدبیر نیست!

این ها را گفتم تا بگویم متولی امر آلودگی بصر کیست وکجاست؟
دستگاهایی مثل سازمان تبلیغات؟وزارت ارشاد ؟شورای فرهنگ عمومی ؟شورای عالی انقلاب فرهنگی؟ کمیسیون فرهنگی مجلس..؟
عجیب است با این همه دستگاه کسی زیر بار سازمان زیست محیطی بصر نمی رودو ما از این آلودگی بصر رنج که نه زجر میکشیم و به خاطر نبود یک سیاست گزاری درست دست آخر هم نیروی انتظامی که یک نیروی قهریه است وارد عمل میشود .خوب اشکال ندارد اما چقدر فرهنگ سازی کرده ایم و چقدر به انچه گفته ایم عمل کرده ایم که امروز انتظار وضعیت بهتری را داریم .؟مگر نه اینکه بعضی با ظاهر الصلاحی هر کار خواسته اند کرده اند؟ مگر نه اینکه هر عملی را عکس العملی ست ؟!

روحش شاد شهید همت در جایی گفته اند که هر گاه در خیابانی فردی را با ظاهری نا مناسب دیدیدقبل از اینکه به او متذکر شوید به خودتان نهیب بزنید چرا که آن عکس العمل،عمل غلط من و تو است!!!!
یا نگفته ایم
یا خوب نگفته ایم
یا گفته ایم به گوششان نرسیده
یا گفتیم و عمل نکرده ایم
شک نکنید اکثر موارد منکراتی با هر صورت آن که وجود دارد یکی از مصادیق چهار گانه است .مگر تعداد قلیل!.اصلا چرا اسمش را می گزارید مبارزه با ......
مگر در کار فرهنگی مبارزه معنا و مفهومی دارد .شما بروید دنبال مبارزه با مفاسد اقتصادی که این نتیجه ی آن است.راه حل کار فرهنگی این نیست .شیوه ی پیامبر را در کار فرهنگی ببینید.وشیوه ی محجبه شدن افراد خارج از کشور را ببینید.
پای صحبت خارجیان تازه مسلمان شده بشینید کدام یک با قوه ی قیهریه این مسیر را انتخاب کرده اند؟
بیاییم با یک نظام سازمان یافته ،آلاچیق هایی را در فرهنگسراها،  میادین، پارک ها ،مقابل درب دانشگاه ها، طراحی کنیم . مثل اوایل انقلاب آنطور که شنیده ایم. گروه های سه چهار نفره ی جوان که دارای حسن خلق، مخاطب شناس،اهل مباحثه، ارتباط گیری قوی با ارائه کتاب وجلسات مستمر بر پا کنیم تا انشا الله شرمنده نباشیم........
                                                                                                                            یا محمدو علی 
                                                                                                                   بیت حسن ک.نظری(امل جان)


نوشته شده توسط : حسن ک.نظری(امٌل جان)

نظرات دیگران [ نظر]


تار عنکبوت

پنج شنبه 86 فروردین 16 ساعت 10:56 عصر

نمیدانم چه دیده یا چه شنیده ام یا چه گفته اند که باز این دل بیچاره من گرفت زدم بیرون دیدم آسمان هم دلش گرفته و درحال باریدن است تصمیم گرفتم برم بهشت زهرا تا حرفهایم را با آدمهای افقی بزنم حداقل شنوندهای خوبی هستند و این طرف اون طرف نمیشنند علیه آدم حرف بزنند یه جورهایی هم تکلیف ادم روروشن می کنند . بهشت زهرا _آدمهای افقی _باران _بهار
یه عالمه دلم گرفته، خودتان ببینید چه کولاکی میشه!! ای بابا اخرش اینجا؟؟  اون هم معلوم نیست کی ؟، چگونه ؟،با چه کوله باری..
آخه بابا جان سال وحدت ملی وانسجام اسلامی و این همه حکایت  ،شکایت ،شماتت،لجاجت ،سماجت....

انتقاد ها را نمی گویم اگر چه اکثر وقتها اختلافات را با کارد انتقاد ذبح شرعی میکنیم و متوجه هم نمیشیم .تا کی اینقدر راحت علیه برادرن دینی جریانهای دینی ،تفکر دینی ،مجموعه های دینی و....صحبت میکنیم مگر سخنان مقام عظمای ولایت در مورد تعریف خودی وغیر خودی را نشنیده و نخوانده ایم  این سخنان که در ارشیو ذهن نباید بمانند! بلکه باید دستورالعمل اجرایی ما نیروهای فرهنگی باشد .
اصلا مگر ما چند نفریم که دایم در حال شقه شقه شدنیم؟!
کاش میشد حرکت در مسیر فرهنگی مثل حرکت ماشین ها در یک اتوبان بود که در عین این که سرعت ها ،مدل ها و لاین حرکت متفاوت است ،اما چون یک مقصد دارند نه به هم میزنند نه به خود.! اما ما را چه میشود که با یک هدف واحد دایم در حال زدن به همدیگریم...!

اینجاست که دیگر لازم نیست نهج البلاغه را ده بار بخوانی تا بفهمی چه می گوید،آنجا که می فرماییند:حاضرم تمام یاران خود را بدهم ،یک یار از آنها  بگیرم!
اینجاست که درد دل در چاه معنا می یابد..
اینجاست که فوزت ورب الکعبه معنا می یابد..
اینجاست که اشک حضرت زهرا برای وصال معنا می یابد..
اینجاست که کوتاه بودن عمر ائمه معنا می یابد..
اینجاست که در جا زدن معنا می یابد
اینجاست که می دانیم چه نمی خواهیم اما نمی دانیم چه می خواهیم..
اینجاست که هدف خودش میشود وسیله متاسفانه..
با این همه امکانات ،ابزار آلات وموقعیت هم خودمان را دور میزنیم وهم دیگران را
تو رو به خدا یک بار هم که شده بیاییم هدف را ببینیم وافراد هم مسیر را درک کنیم.با هم جریان بسازیم تا بتوانیم حرکت کنیم .در غیر این صورت راکد می مانیم  می گندیم ودیگران از گنداب ما که همان عدم ماست استفاده می کنند چرا که این بی انسجامی وبی برنامگی ما ،خود از برنامه های دشمن است.
پس خود را از تارهای عنکبوتی نفسانیت وجهالت و نفاق درونی آزاد سازیم تا مصداق عنکبوتیان نباشیم.

                                                                                                                     یا محمدو علی
                                                                                                        بیت حسن ک.نظری(امل جان)


نوشته شده توسط : حسن ک.نظری(امٌل جان)

نظرات دیگران [ نظر]


مقدمه ای بر حول حالنا

شنبه 86 فروردین 4 ساعت 11:11 صبح

سایه هایی در آفتاب
ناگهان توی سیبل شهیدی که هنوز به نسل سومی ها امیدوار بود قرار گرفتیم وراهی دیار ورودی های اخراجی شدیم ؟!!!
عجب نشانه گیری !جسممان را به زور کشیدیم وبردیم به امید اینکه روحمان هم ملحق شود.بگذریم......
عجب کشوری این جبهه،چه شهروند هایی رو به خود دیده وامانت داری کرده است که داشته هایش را میباید کاوید ،کاویدتا اندوخته ای نصیبمان شود .
کشوری که وزیر کشورش همت هاو باکری ها.....
                 فرماندارش جهان آراها.......
                 وزیر علومش علم الهدی ها.......

از استان دو کوهه بگویم ،که همه اش غربت عجین با اراده است ،مخصوصا تنگ غروبش ،شهروندانش یا دیپورت شده عملیات روزهای گذشته اند یا حضرات چند روز قبل از شهادت ،وقتی به آنجا میرسی اصوات ملکوتیانی را با همین گوش سر میشنوی که متواضعانه به زمین آمده اند تا از آنها بهره ای بگیریم .

به شلمچه که میرسی شهروندانش به خاطر تعهدی که به خاکیان داده اند ایثاری دوباره کرده وازبالا رفتن صرف نظر کرده تا ما خاکیان را بهرمند سازند.


فکه ،فکه ،فکه، چه بگویم از سرهای بریده ،از لبهای تشنه،از قبور آب گرفته ،..... نمی دانم از محل عروج آوینی که وقتی به آنجا میرسی آنچنان به بالا دعوت میشوی که یادت میره سلام کنی و از ان طرف آنچنان به پایین میفرستند که مسقط رأست میشود،محل عروجی دیگر (هجرت از خود)
گفتیم و گفتیم تا بگوییم که سفر به محل سفر کرده ها مثل هر سفری سختی  خود رادارد همچون سفر به بیت ا...الحرام ،که برای بعضی حجت است و برای بعضی اتمام حجت!... (توشه های معنویمان را رو کنیم تا دیگران بهرمند شوند)
در هر حال نرفته ایم که رفته باشیم به وقت گذرانی یا دیدو بازدید ،که البته هرکس را به اندازه ظرفیتش میدهند و خیلی اوقات باید بگیریم آن هم به زور.....

وحال که برگشته ایم همانند از سفر برگشته های جبهه و جنگ هستیم و بیاییم که از رفتنمان پشیمان نباشیم و با هر اندازه اندوخته، دنیا را  بازی دهیم نه دنیا مارا به بازی بگیرد، احساس عقب ماندگی و جا ماندگی نکنیم که جهاد را مراحلی است امروز در مسیر جهاد فرهنگی مبارز میطلبند و درک حسینیه حاج همت.......... 
ودر آخر الی احسن الحال 

                                                                         یا محمدوعلی
                                                  ( بیت حسن ک.نظری) 

نوشته شده توسط : حسن ک.نظری(امٌل جان)

نظرات دیگران [ نظر]


<   <<   6   7   8   9   10      >